√✖كلبـــهـ ناگفتـــــــ ـه هاي من و تـــــ❤ـو √✖

нσмɛ / ɛ-мαιℓ / мσиα / Ƥяσғιℓɛ





شعر عاشقانه, اشعار عاشقانه

 

امروز اگر نیایی دیر میشود

امروز اگر نیایی دیر میشود، سایه من از ردپای آشنای تو بر روی دلم دور میشود

وهمچنان دورتر میشود تا به آغاز فراموشی یکدیگربرسیم

و این یک آه حسرت است و این آخرین فرصت است

و اینجاست که حتی اگر در آینه بنگریم ، تصویر رخ خودمان را هم نخواهیم دید

و ما جزو آرزوهای محال میشویم و حسرت امیدهای ما را خاکستر میکند

منی که شب نشینم چگونه با خورشید باشم ؟

من حتی با ستاره ها نیز همنشین نبوده ام!

حالا تو در انتظار طلوع رویاهای خودت نشسته ای و من در انتظار اینم که

رویاهای دیروز، با دلم همراه شوند!

وقتی خیسی سرزمین چشمانم همیشگیست آمدن باران دگر آن شور را ندارد

این مرام بی مرامی ات، این وفای بی وفایی ات ، این محبت نامهربانی هایت

در حق دلم مرا مثل آتش رو به خاموشی کرده است

خیلی وقت است در دریای بی انتهای غمهایت غرق شده ام

اما تو ای شناگر ماهر مرا در حال غرق شدن هم ندیدی

 

چه برسد به شنیدن فریادم در زیر آب




: тαɢƨ شعر عاشقانه,
MaRyAm | سه شنبه 9 خرداد 1391 | 11:5 قبل از ظهر |



شعر عاشقانه، زيبا و احساسي  خودت رو به من عادت نده

خود را به من عادت نده من مثل هرکس نیستم
یک روز هستم پیش تو یک روز دیگر نیستم

 

از من مخواه عاشق شدن عاشقی سرابی بیش نیست
آن کس که از من ساختند جزسایه ایی ازخویش نیست

 

هرگز برایم دل مده چشمان خود را تر نکن
این وضع پر آشوب من آشفته و بدتر نکن

 

هرگز نگویی خواهمت من دوستت دارم هنوز
تو حیف هستی نازنین در پای بی مهرم نسوز

 

من از عمق رفاقت ها ، من از لطف صداقت ها ، من از بازی نور در سینه بی قلب ظلمت ها نمی ترسم ، من از حرف جدایی ها ، مرگ آشنایی ها ، من از میلاد تلخ بی وفایی ها می ترسم


: тαɢƨ شعر عاشقانه, زیبا و احساسی ” خودت رو به من عادت نده ”,
MaRyAm | یک شنبه 7 خرداد 1391 | 10:8 قبل از ظهر |


Ɖɛƨιɢиɛя